زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود
با بنفشه ھا نشسته ام
سالھای سال
صیحھای زود
در کنار چشمه سحر
سر نھاده روی شانه ھای یکدگر
گیسوان خیس شان به دست باد
چھره ھا نھفته در پناه سایه ھای شرم
رنگ ھا شکفته در زلال عطرھای گرم
می ترواد از سکوت دلپذیرشان
بھترین ترانه
بھترین سرود
مخمل نگاه این بنفشه ھا
می برد مرا سبک تر از نسیم
از بنفشه زار باغچه
تا بنفشه زار چشم تو که رسته در کنار ھم
زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود
با ھمان سکوت شرمگین
با ھمان ترانه ھا و عطرھا
بھترین ھر چه بود و ھست
بھترین ھر چه ھست و بود
در بنفشه زار چشم تو
من ز بھترین بھشت ھا گذشته ام
من به بھترین بھار ھا رسیده ام
ای غم تو ھمزبان بھترین دقایق حیات من
لحظه ھای ھستی من از تو پر شده ست
نظرات شما عزیزان: